خالکایی داستان عشق و زندگی و مرگ!


خالکایی داستان عشق و زندگی و مرگ!

رمان خالکایی

رضا دادجوی

نشر آوای علی

قیمت 8800تومان

قلم دکتر رضا دادجوی را قبلن بطور پراکنده در رسانه ها مرور نموده ام که حال و هوای خاص تالش را با خود دارد و بیشترین سوژه هایش بر مدار ماسال می چرخد. این بارخالکایی آمده وسعت نوشتارش را گسترش داده تا شاید قوم تالش بهتر در رمان دیده شود .این اثر 351صفحه دارد و به حکایتی می پردازد که از دهه ی 20تا اوایل انقلاب را شامل می شود . نقطه ی قوت خالکایی تراژدی تلخی است که در زندگی شخصیت های رمان رُخ داده است و هر یک از این شخصیت ها با سرگذشت شان ذهن ما را ساعت ها به خود در گیر می سازد و همچنین دو قطبی بودن جامعه در رژیم پهلوی دوم را به زیبایی به تصویر کشیده است .

نویسنده ، شخصیت های رمان ، بخصوص موقعیت های جغرافیایی محل وقوع را با توصیف های وسوسه انگیز آراسته است که در بعضی مواقع توصیف یک محل یا یک شخصیت به یکی دو پاراگراف و حتا یک صفحه طول کشیده است از قبیل:

1- توصیف طبیعت:

«سیاخونی مثل یک کبک روی شاخه های غروب مراتع سرسبز در خواب خوشی آرمیده بود .همه چیز بوی طراوت و تازگی می داد .بوی عشق علف های سبز و بوی نم بوته های گزنه همه جا می پیچید.»

« غروب بر خیال سبز ذهن بیدار ییلاق های اطراف سوار شده بود و به سوی یک شب مهتابی پیش می رفت گاله پشته غرق در غمی بی پایان بود .زمزمه اثیری ذرات خام غروب در ناله ها و شیون مردان و زنان در آمیخته بود .»

2- توصیف اشخاص(پسر ارباب):

«او با افکار تازه و ذهن بازش می خواست به تحصیلاتش ادامه دهد و به اروپا برود و با عقاید سیاسی و فلسفی غربی ها آشنا شود. او همیشه نسبت به رعیت و کارگر جماعت حس همدردی وهم نوعی داشت. اوبا چوپانی سر سفره می نشست باکارگرها بار اسب ها را پایین می آورد. با آشپزی دیگ برنج را به هم می زد و یا با دوستان پدرش قلیان می کشید.او همیشه به پدرش انتقاد می کرد.ارباب هیچ وقت به او افتخار نمی کرد.»

«نبات هم پر از رنگ عشق بود .دامنی رنگارنگ چین چین ، پیراهن آبی با حاشیه چین دار و روسری سفید که شانه هایش را پوشانده بود .نبات در دنیای ملموس رنگ ها خودش را اسیر نگاه محسور کننده احد می دید که محکم و استوار با قامتی افراشته جلویش ایستاده بود و به او لبخند می زد.»

3- فلاش بگ توصیفی:

«همیشه اول پاییز برایش خاطره انگیز بود .چون درست هفتاد سال پیش در چنین روزی بالای چشمه ی زنگوله خونی نبات را دیده بود که سوار بر اسب سفیدش از کنارش رد شده بود وداشت برای زیارت به امام زاده خانقاء می رفت .همه عشق دوران زندگی اش در یک لحظه شروع شده بود .هنوز تصویر صورت گلگون نبات جلوی چشمانش بود و صدای دلنشینش در گوشش می پیچید: "برادر راه امام زاده از کدام طرف است"؟»

رضا دادجوی خود متولد شده ی ماسال است و به همین خاطر ییلاقات ماسال را آینه واردیده و به زیبایی طبیعت و انسان های دوران خود را توصیف می کند و آنهم با کلمات مینیاتوری و با سطرهای دلنشین که هریک از آن ـ تقابل دو قطبی بودن سوژه های رمان است که در قالب ارباب رعیتی ـ و آن چیزی که قبل از انقلاب در اغلب نقاط ایران حاکم بود و در خالکایی به وضوح دیده می شود رعیتی که در مقابل «ارباب» قرار گرفته است که نام های حقیقی و بعضن مستعار دارند. که نویسنده با وسواس بیشتری به آن پرداخته است . مشخصاتی که نویسنده از «ارباب» ارایه داده از همان اول رُمان ، خواننده ی بومی محلی را به نقطه ای سوق می دهدکه باید باشد و چهره ی اربابی که تاریخ تالش را به همراه خواهد داشت و آن رمزگشایی که قرار بود در پایان رمان انجام شود متأسفانه در اوایل آن رمزش گشوده می شود.که لذت خواندن را از خواننده می گیرد .البته شاید برای خوانندگان غیر بومی این داستان یک ذهنیت فرامنطقه ای ایجاد نماید و او را مسلمن سوق خواهد داد به گذشته ای که در جریان است .

بعضی از شخصیت های رمان  به دقت انتخاب نشده اند و در فضاسازی به هر یک از بازیگران رمان که در مواقعی باید وظایفی را به خواننده منتقل کند ـ با لو رفتن هر یک از این بازیگران خواننده را غافل گیر می کند و در خواهند یافت که«محسن» نام پسر «ارباب»  با محذوف شدن حرف «م» چه کسی است ؟.با وجود اینکه شاید شاهکاری های رمان همین جا باشد که «محسن» با نگاه روشنفکرانه که حامی ستم کشان است یادآور مبارزه ی دهه ی بیست توده ای ها و ...بوده که  پیش روی خواننده قرار می گیرد که درمقابل«ارباب» یا همان پدر خویش قد علم می کند و با مقید بودن به همان شعارهای خویش برای تحصیل به فرانسه می رود و با توجه به اینکه خود را کاندیدای نمایندگی مجلس می کند ، داستان ، دهه ی چهل را نشان مان می دهد .در حالی که «محسن»حقیقی ما در رمان خالکایی ـ اوایل انقلاب کاندیدای نماینده ی مجلس شده است و متأسفانه با همه ی شعارهای «قشر آسیب پذیر» پسند رأی نمی آورد و نویسنده رمان  در تقابل پدر ، پسر را در قبال روند سیاسی کشورشریک می داند .حربه ای که در رمان موقعیت ارباب را به چالش گرفته است.بخصوص در زمان اصلاحات ارضی که شعار های «محسن» را نمایان می سازد . با توجه به اینکه پسر ارباب طرفدار جامعه ی کارگری بود موقعیت «ارباب» بیش از هر زمان دیگر متزلزل و با شعارهای وی همخوانی نداشت و این امر منجر می شود پایه های حکمرانی ارباب لرزان گردد و در یکی دو مورد نویسنده اسم پسر «ارباب» را لومی دهد که از نقاط ضعف رمان می باشد.

آنچه رمان خالکایی را خواندنی تر و ماندنی تر کرده است قصه ی زنی جسور و شجاع در داستان است که «بهار»نام دارد که بعد از مرگ شوهرش(فرج ـ که او نیز سرناسازگاری با "ارباب" داشت) در برابر «ارباب» مقاومت می کند و به مبارزه اش پایبند است و مناطق حوزه ی سکونت اش را که همان «سیاه خونی» و ییلاقات حومه باشد از چپاول «ارباب» محافظت می کند.

دادجوی شیوه ی نگارش خالکایی را همانند رمان های تاریخی به نگارش درآورده و فلاش بگی به گذشته زده وبعد وارد اصل داستان شده است . حکایت عشق و دلدادگی در رمان به خوبی پیداست همانند حلقه های زنجیری به هم وصل اند نظیر «بهار و فرج» ، «احد و نبات»، «والیوه و سپاهی دانش» و همه ی این ها با فراز و نشیبی حُزن انگیز خواننده را به دنبال خود می کشاند.

«فرج» توسط «جمشید»(که بعدها احد در جوانی آنرا کشف می کند) به بهانه نجات بُز «ججی» ازکوه پرت می شود که منجر به مرگش می شود .«نبات» بر اثر بیماری سل می میرد، غرق شدن سپاهی دانش در دریا «والیوه» را سیاهپوش می کند که سرانجام با پسر قاتل پدرش فرار می کند. روی هم رفته از تراژدی های تلخ رمان خالکاهی محسوب می شوند.آنچه این رمان را زیباتر جلوه گر می کند لحظات بغرنج و استرس زای آن است .مثلن احد ده ساله را دستگیر می کنند و شب  پرهیاهویی که ارباب و خواهرش منیر در حال عیاشی و  خوشگذرانی بودند در اصطبل قاطرها سپری می کند و دختری بنام «گلی» فرزند یکی از خدمت کارها ،احد را می خواهد نجات دهد .«بهار» انبار کاه «ارباب» را آتش می زند .خواهر «ارباب» خودکشی می کند .همه ی این حوادث دست در دست هم می دهند تا احد در این هیاهو توسط مادرش نجات پیدا کند.اما نکته ی باریکتر از مو اینجاست که گلی با گذشت روزگارانی با احد ازدواج می کند .آنهم زمانی که احد همسرش ـ نبات را از دست می دهد .

آنچه موجب برملا شدن راز نویسنده در این رمان شده است  گزارش روزانه ی  «ارباب» است که از همه جلب توجه تر است  و خواننده به راحتی در خواهد یافت که هدف نویسنده در صفحه دوم کتاب در چیست؟ و بعد بلافاصله با این پیام غیرواقعی داستان کاخ رویایی خواننده را فرو می ریزد و خواننده در می یابد که نویسنده چرا واقعیت های پیرامون داستانش را غیرواقعی جلوه داده است؟!نظیر «تمام شخصیت های این رمان غیر واقعی می باشد » پس این سطرهای پیام آورنویسنده:« پاییز سال هزارو سیصد و چهل ارباب شادمان و خندان در جشن افتتاح اولین دبیرستان ماسال سر از پا نمی شناخت.»آیا شبیه شعار نبود؟!

نکته ی ضعف دیگر رمان خالکایی صفحات آخر کتاب است که مصادف با دوره پیری احد است .مدرنیزه شدن مناطق ییلاقی ، جاده ، ماشین ، محیط زیست آن کشش تاریخی رمان را از دست می دهد و جدال فرج و جمشید بر سر کورس عشق بهار  ویا  سرگذشت پیچ اندر پیچ  ارباب و... هریک در این گیرو دار دخیل اند .وقتی صحبت از کهن الگویی است دیگر گزارش زیست محیطی در پایان بندی یک رمان تاریخی معنایی ندارد تا چوکا و یا افراد و گروه های فعال محیط زیست را هزینه کنیم .

نظیر :« اگر گروه سبز ماسال نبود اگر [...] و[...] و[...] که با غیرت و شجاعت در برابر جنگل خواران شرکت شفارود مقاومت و ایستاده گی کنند و در مخزن روغن موتور بولدوزرها و لودرها و شن کش ها شکرو نمک بریزند و آن ماشین های سنگدل و بی رحم را از کار بیندازند و دیگر نه جنگلی بود و نه راشی ، نه ممرزی  و نه درخت بلوطی. نه زیبایی بود نه جنگل و ابر و مه .غارت بود و تخریب .شاید سیل بود و رانش زمین.»

نویسنده بایستی در رمان یک روایت گر باشد و گذشته را روایت کند و نه داوری در موضوعی مثل گزارش زیست محیطی از نوع ژورنالی که با آن مواجه ایم  .

رمان خالکایی با همه ی جذابیت و زیبایی هایش ضعف هایی در تایپ و حروف چینی و اغلاط تایپی به همراه دارد.روی هم رفته این رمان درد آدم هایی است که زیر شلتاق بی رحم ارباب ها گذر عمر نمودند ، زجر کشیدندو در بین شان هم بودند تالشان غیوری چون فرج ، بهار و وارث شان ـ احد ـ که سر خم نکردند و تا آخر به صلابت همان کوه های تالش ایستادند.

 


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: